” نقش یک شوهر “
خدا در آغاز تاریخ بشر به آدم این اولین شوهر دنیا مسئولیت خاصی محول کرد: ” پس خداوند خدا آدم را گرفت و او را در باغ عدن گذاشت تا کار آن را بکند. آن را محافظت نماید.” ( پیدایش 2 :15 )
زبان انگلیسی مفهوم کامل کلمه ای را که ” محافظت نماید ” ترجمه شده، نمی رساند. این کلمه از واژه ای گرفته شده که در اصل ” نگهبانی / حمایت کردن ” معنی می دهد. واژه عبری امروزی در مفهوم ” نگهبان شب ” از همین ریشه مشتق شده است. خدا مسئولیت ” نگهبانی ” از باغ را به آدم محول کرد. اما به چه دلیل می باید از آن نگهبانی می کرد؟ او باید مانع از ورود ” حیوانات صحرا ” ( پیدایش ٢ : ٢٠ ) که جایی در باغ نداشتند، می شد.
اما آدم در انجام مسئولیت خود شکست خورد. مار که از ” حیوانات صحرا ” بود، به درون باغ راه یافته بود.
در نتیجه آدم در انجام وظیفه بعدی خود، یعنی محافظت از همسرش در مقابل جمله زیرکانه شیطان، نیز شکست خورد. کتاب مقدس به ما نمی گوید که آدم در آن لحظه کجا بود، اما این مساله مشخص است که او حوا را به حال خود واگذاشته بود. حوا در آن لحظه گناه خود را بر گناه شوهرش افزود. او با مار صحبت کرد، تسلیم مکر او شد و میوه ممنوعه را خورد. او قسمتی از میوه را به شوهر خود داد و او نیز آن را خورد.
این موضوع نشان می دهد که در گناه اولیه تاریخ بشر، گناهان ناشی از سهل انگاری بودند. آدم نه تنها در انجام آنچه وظیفه اش بود قصور ورزید، بلکه در مورد کاری هم که نباید انجام می داد، این کوتاهی را مرتکب شد.
به این ترتیب گناهان ناشی از سهل انگاری به گناهان اختیاری منجر شدند. حوا که توسط مار اغوا شده بود و میوه ممنوعه را خورد، گناه سوم را مرتکب شد. او با دادن
قسمتی از میوه به شوهرش، وی را نیز درگیر کرد. گناه اولیه انسان، گناه سهل انگاری بود، او مقصر بود. به این ترتیب، گناه سهل انگاری آدم راه را برای ارتکاب گناه اختیاری توسط حوا باز کرد.
مردم معمولآ فکر می کنند که گناهان سهل انگاری نسبت به گناهان اختیاری از اهمیت کمتری برخوردارند. اما کتاب مقدس چنین نظری ندارد. عیسی خداوند در متی ٢۵ : 31 – 46 مثل نبوتی ای در خصوص داوری امتهای ” گوسفند ” و ” بز ” در پایان دنیا ارائه می دهد. او در مورد امتهایی که به بز تشیبه شده اند، یکی از وحشتناک ترین داوری های ممکن را حکم می کند:
ای ملعونان از من دور شوید در آتش جاودانی که برای ابلیس و فرشتگان او مهیا شده است متی 25 : 41
مگر این امتها چه کرده بودند که باید متحمل چنین داوری هولناکی بشوند؟ پاسخ این سئوال یک کلمه است: هیچ کار. آنها نه به کسی خوراک دادند، نه نوشیدنی و نه به کسی که نیاز به لباس داشت کمک کردند، آنها هیچ محبت و عاطفه ای از خود نشان ندادند. با این حال، به خاطر ارتکاب همین گناهان سهل انگاری محکوم به عذاب جاودانی شکست مضاعف آدم و حوا الگویی بود که در نسلهای بعد از آنها تکرار شد. خصوصیت اصلی و اولیه گناه مردان، ناشی از سهل انگاری بودن آن است نه اختیاری بودنش. آنها اول در انجام مسئولیت خود در قبال همسرانشان شکست می خوردند سپس در قبال کل خانواده شان. خصوصیت گناه زنان این است که آنها فراتر از حوزه اقتدار خود می روند و اعمال خاص مردان را انجام می دهند.
جنبش تهاجمی فمینیستی در مسیر طولانی عواقب ناخوشایند که حاصل تداوم شکست مردان و زنان در انجام وظایف خود می باشد، جدیدترین نوع این حرکت محسوب می گردد. اما توجه به این مساله مهم است که شکست مردان در وحله اول راه را برای زنان باز می کند تا پا را از گلیم خود فراتر گذاشته و اعمالی را انجام دهند که وظیفه مردان است. از نظر من، مشکل اصلی تمدن غرب، مردانی است که در انجام وظایف خود قصور می ورزند درست همانطور که مشکل اصلی کودکان متخلف، والدین متخلف آنها می باشد.
شکست آ دم و حوا، آ ن رابطه کاملی را که خدا برای آنها در قبال یکدیگر در نظر گرفته بود، خراب کرد. با این وجود، شکست آنها، اصل اساسی ای را که خدا برای بنای روابط شان در نظر گرفته بود، کنار نزد. من رابطه آ نها را رابطه ابتکار عمل و پاسخ می نامم. مطابق این الگو، آدم به عنوان شوهر مسئولیت داشت که از خود ابتکار عمل به خرج دهد و حوا به عنوان زن وی، وظیفه داشت که به ابتکار عمل او پاسخ دهد.
اجازه دهید که این مساله را با یک مثال دنیوی یعنی رابطه جنسی بین زن و شوهر روشن کنم. ممکن است که شوهر در این قسمت کند باشد و واکنشی نشان دهد در حالی که زن می تواند از تمام مهارتهای زنانه خود استفاده کند. اما در نهایت این رابطه برقرار نمی گردد مگر اینکه مرد پیش قدم شود .( این یکی از دلایلی است که بعضی از فمنیستها روش تمایل به جنس خود را در پیش می گیرند. چون نمی خواهند در این قسمت به پیش قدم بودن مرد وابسته باشند.) به عقیده من، هدف خالق جهان این بود که همین الگو در تمام زمینه های روابط زن و مرد وجود داشته باشد. در این الگو نقش مرد پیش قدم شدن است و نقش زن پاسخ دادن به آن.
با این حال، در فرهنگ معاصر ما، جنبه های بسیار دیگری از روابط بین زن و مرد وجود دارند که در آنها اصل ابتکار عمل و پاسخگویی کنار گذاشته شده است. به این ترتیب، مردها در انجام وظیفه اساسی خود شکست خورده اند و زنان نقش آنها را به عهده گرفته اند. نتیجه غیر قابل اجتناب این امر، چه در خانواده، یک ملت و یا یک تمدن را می توان در دو کلمه خلاصه کرد: هرج ومرج