سهم زن

سلیمان در کتاب امثال 31 : 10 – 31 یکی از زیباترین تصاویری را که در کتاب مقدس می توان یافت، با عنوان ‌ ” یک همسر نمونه ” ترسیم می کند.(در کتاب مقدس فار سی این عنوان ‌” زن پرهیزکار ” ترجمه شده است.) اما هیچ ترجمه ای معنای غنی عنوان این مبحث را که به زبان عبری بیان شده، به طور کامل نمی تواند متنقل کند. من فکر می کنم که آنچه سلیمان فی الواقع در ذهن داشت، زنی است که می داند زن بودن یعنی چه، زنی است که می داند چگونه زن بودن خود ر ا به کامل ترین و غنی ترین صور ت بیان کند، زنی که به عنوان یک زن مسئولیت خود ر ا با موفقیت انجام می دهد. سلیمان توصیف خود را با یک سئوال شروع می کند: ‌” زن صالحه را کیست که پیدا تواند نمود؟ ” ( آیه 10 ) و این خود می رساند که چنین زنی کمیاب است. از آ نجا که این افتخار نصیب من شد تا سی سال از زندگی خود را با زنی که به سئوال سلیمان پاسخ داد سپری کنم ، هر بار که این قسمت را می خوانم نمی توانم از سرازیر شدن اشک از چشمانم جلوگیری کنم.

برر سی تمام جزئیات تصویری که سلیمان ترسیم کرده ، از محدوده این کتاب خارج است. اما می خواهم به حقیقت ساده ای که در این تصویر بسیار مهم نهفته است ، اشار ه کنم و آن این است که ابتدا، وسط و انتهای این تصویر همگی بر شوهر آ ن زن متمرکز است. به عبارت دیگر هدف والایی که در ور ای انجام وظایف یک زن صالحه مد نظر است ، شوهر اوست و هر کار دیگری ر ا که او جدا از این هدف انجام دهد از ارزش کمتری برخوردار است. یک زن باید انجام وظایف خود ر ا به عنوان یک همسر، اینگونه بسنجد. او اکنون دیگر برای خود زندگی نمی کند. زندگی او در زندگی شوهرش تداوم می یابد و او موفقیت خود را در او می بیند و از موفقیتهای شوهرش بیشتر شاد می شود تا موفقیتهای خودش.

به اولین عبار ت در مورد این زن صالحه در آیه 11 توجه کنید: ‌” دل شوهرش بر او اعتماد دارد و محتاج نخواهد بود.” شوهر او مجبور نیست که دنیا ر ا زیر پا بگذارد تا میلیونر شده و بتواند قابلیتهای خود ر ا ثابت کند. چرا که تایید همسرش برای او کافیست. امروزه مردهای زیادی هستند که برای موفقیت در کار تجارت و یا هر زمینه دیگری بی وقفه تلاش می کنند فقط به خاطر اینکه می خواهند قابلیتهای خودشان را ثابت کنند. معمولآ، مشکل اصلی آ نها، این است که آ نها هیچوقت آ ن اطمینانی را که از تآیید شدن در خانواده شان ناشی می شود ندارند یعنی تا ییدی که نخست از والدین و بعدآ همسران خود می باید تحصیل می نمودند در نتیجه، سعی می کنند با تلاشهای بسیار در زندگی تایید اطرافیان را بدست آورده و خود را ثابت کنند. اما مردی که زن خوبی دارد، به تایید دیگران نیازی ندارد. تاثید همسرش برای او کافی است. ممکن است دیگران او را به درستی درک نکنند و حتی به او خیانت کنند اما او می داند که کسی را دارد که می تواند کاملآ به او تکیه کند و او، همسر وی است. همسری این چنین بودن، بزرگترین وظیفه یک زن است.

اعتماد شوهر این ‌” زن صالحه ” بر اساس یک واقعیت ساده اما حیاتی قرار دارد و آ ن این است که ‌” او برایش تمامی روزهای عمر خود خوبی خواهد کرد و نه بدی.” در مدت سی سال زندگی مشترک خود با همسرم لیدیا، من این اعتماد کامل را به او داشتم. او هرگز به من بدی نکرد. اگرچه گاهی با نظر من مخالف بود و حتی به من تذکر می داد. گاهی اوقات با هم بحث می کردیم و نظریات متفاوتی داشتیم. اما همیشه می دانستم که با او و در چه موقعیتی قرار دارم. او همواره صد در صد با من موافق بود و بدون حمایتها او، هرگز نمی توانستم آ ن چیزی باشم که الان هستم.

حال اجازه دهید با هم آ یه 23 را که بخش اصلی این توصیف است ، بررسی کنیم: ‌” شوهرش در دربارها معروف می باشد و در میان مشایخ ولایت می نشیند.” بار دیگر، کانون توجه معطوف شوهر اوست. او یکی از بزرگان شناخته شده قوم خویش است که در دربار که مکان جلال و اقتدار است ، می نشیند. زبانی که سلیمان به آن صحبت می کند بسیار رسا و روشن است. او می گوید: ‌” شوهرش………. مشهور می باشد. ” به عبارت دیگر، او به خاطر وجود زنی مشهور است و بدون حمایت او نمی توانست به آن مقام بالا برسد. این اصل در بسیاری موارد وقتی مردی موفق، مطمئن و محترم را می بینیم، مصداق پیدا می کند. بخش بزرگی از آنچه را که در او می بینیم، در واقع موفقیت همسر اوست.

سپس در آ یات ٢٨ و ٢٩ توصیف سلیمان از زن صالحه با تمرکز بر خانواده او- ابتدا فرزندانش و سپس شوهر او به اتمام می رسد:

‌” پسرانش برخاسته او را خوشحال می گویند و شوهرش نیز او را می ستاید. دختران بسیار اعمال صالحه نمودند اما تو بر جمیع ایشان برتری داری. ” ( امثال 28 : 29 – 31 )

به این ترتیب توصیف سلیمان از ‌” زن صالحه ” که یک زن واقعآ موفق است، با شوهر او شروع می شود، با او ادامه می یابد و با او نیز به پایان می رسد. این بزرگترین مسئولیت اوست و هر مسئولیت دیگری از نظر اهمیت در رتبه بعدی قرار می گیرد.

اما شوهر این زن، به نوبه خود چه پاداشی باید به او بدهد؟ ” او را می ستاید. ” چقدر این موضوع مهم است. ای شوهران ، اگر شما زنی با این خصوصیات دارید، بدانید که هر مقدار هم به او حقوق بدهید باز هم برای او کم است. شما با هیچ چیزی جز ستایش و تحسین او نمی توانید حق او را به جا یباورید. حتی می توانید در این خصوص زیاده روی کنید زیرا هرچه بیشتر او را تحسین کنید بیشتر جواب می گیرید. پس تا می توانید همسر خود را تحسین کنید. به او بگویید که چقدر برایتان عزیز است و اینکه چقدر غذاهایش خوشمزه هستند. به او بگویید وقتی خانه را تمیز و مرتب می بینید چقدر لذت می برید و اینکه او چقدر زیبا به نظر می رسد. به او بگویید که چقدر دوستش دارید و اینکار را با حوصله انجام دهید. انجام این کار واقعآ سرمایه گذاری خوبی است زیرا چندین برابر آ نچه را که صرف کرده اید دریافت خواهید کرد.

همانطور که قبلآ گفتم ، خود من شخصآ وقتی به سی سال زندگی مشترک خود با لیدیا نگاه می کنم، می بینم که ازدواجی موفق و توام با خوشبختی داشتم. شاید فقط در یک مورد احساس پشیمانی می کنم و آ ن اینکه چرا به اندازه کافی به او نگفتم که چقدر دوستش داشتم. من دوستش داشتم و او هم این را می دانست. اما این را به قدر کافی به او نگفتم. اگر می شد که یکبار دیگر به آن دوران باز گردم، ده برابر آ ن زمان به او می گفتم که دوستش دارم.

اجازه دهید باز هم به موضوع وظیفه زن برگردیم. یک زن چگونه می تواند چنین وظیفه موفقیت آمیزی را در قبال شوهر خود انجام دهد؟ به نظر من، او دو مسئولیت اصلی دارد که در ارتباط تنگاتنگ با هم هستند. اول اینکه او باید شوهر خود را حمایت کند و دوم اینکه او باید وی را تشویق نماید. پولس رسول در اول قرنتیان 3 : 11  به ما می گوید که سر زن مرد ( شوهر او ) است. در بدن جسمانی، مسئولیت نهایی تصمیم گیری و فرماندهی بر عهده سر است. با این وجود، سر نمی تواند خود را نگه دارد. حفظ سر در جای خود بر عهده بدن است. سر، بدون حمایت بقیه بدن و خصوصآ گردن نمی تواند به تنهایی وظیفه خود را انجام دهد.

همین مسئله در ازدواج نیز مصداق دارد. شوهر، همانند سر، وظیفه تصمیم گیری نهایی و اداره زندگی را بر عهده دارد. اما نمی تواند این کار را به تنهایی انجام دهد. او به بدن نیاز دارد تا او را حمایت کند. در واقع مسئولیت زن به نوعی شبیه کاری است که گردن انجام می دهد. او نزدیکترین شخص به شوهرش است و شوهرش می تواند همیشه به حمایت او اعتماد کند. اگر او نتواند از شوهرش حمایت کند، به هیچ طریق دیگر نمی تواند وظیفه خود را آنطور که باید انجام دهد. همانگونه که در بدن هیچ عضوی نمی تواند جای گردن ر ا برای حفظ سر بگیرد، همچنین هیچکس دیگری نمی تواند پشتیبانی ای ر ا که همسری از شوهرش می کند، بجا  آورد.

دومین وظیفه اصلی زن، تشویق شوهر است. یک مرد باید بتواند همیشه از همسرش انتظار تشویق داشته باشد. خصوصآ زمانی که در حداقل شایستگی برای تشویق است. اگر لیدیا مرا فقط در زمانی که سزاوار تشویق بودم، تشویق می کرد، تشویق او آ ن چیزی نبود که مورد نیازم بود. من بیشترین تشویق را زمانی نیاز داشتم که تقریبآ اصلآ سزاوارش نبودم. من نیاز داشتم دقیقآ زمانی که هیچ کس مرا باور نداشت کسی به من ایمان داشته باشد. در آ ن موقع، به موعظه احتیاجی نداشتم و یک مشاور نمی خواستم. بلکه کسی را می خواستم که به من اعتماد کند. تشویق کردن شوهر برای یک زن کار آ سانی نیست مخصوصآ در فشام های زندگی. معمولآ سرزنش کردن و انتقاد نمودن از شوهر در این اوقات آسانتر است. در حقیقت ، تشویق کردن ، خدمتی است که می باید تقویت شود. به نظر من ، یک زن اگر راه خوب تشویق کردن را بداند، می تواند ازدواج بد و شوهر ناموافق خود را به ازدواجی خوب و شوهری موفق تبدیل کند. اما لازمه این کار انکام نفس است. تا وقتی که ما به خودمان توجه می کنیم، نمی توانیم دیگران را تشویق کنیم. اگر شما و شوهرتان احساس دلزدگی می کنید، چار ه چیست؟ اینکه به او بگویید چقدر از دست او ناراحت هستید یا اینکه او را تشویق کنید؟ اما همین تشویق ، اصل مهم عهد ازدواج است. شما دیگر برای خود زندگی نمی کنید.

این مطلب ما را به نقطه شروع بحثمان یعنی تعهد به اجرای عهد برمی گرداند. تنها این اصل است که به زن و شوهر آ ن فیض و قدرتی را می دهد که برای داشتن یک ازدواج موفق به آن نیاز دارند. برای نیل به این هدف ( داشتن ازدواج موفق )، پندهای نیکو و یا مجموعه ای از قوانین خاص به تنهایی کافی نیستند. امروزه ، کتابهای خوب زیادی وجود دارند که حاوی مشاوره ها و دستورالعملهای لازم جهت داشتن یک ازدواج موفق آنهم از دیدگاه مسیحیت هستند. اما به عنوان آ خرین راه حل باید گفت که ازدواج مسیحی بدون فیض فوق العاده خدا به نتیجه نخواهد رسید و این فیض تنها در صورتی نصیب آنها می شود که زن و شوهر خود را در تعهد به اجرای عهد به خدا و یکدیگر تسلیم کنند.