دو بار متعلق به او
پدر م مرا بساخت
در اینجا به مثالی اشاره می کنم. این مثال برای به تصویر کشیدن بهایی است که عیسی برای فدیۀ ما از گناهان پرداخت نمود. روزی پسر کوچکی بود که قایق چوبی کوچکی ساخت. یک روز آن را به اقیانوس برد تا به آب بیندازد اما جریان باد قایق او را به اقیانوس برد. از آنجا که او نمی توانست قایق خود را باز گیرد بدون آن به خانه بازگشت. موج بزرگی بعداً قایق را به ساحل باز گرداند و مردی که در کنار ساحل قدم میزد آن را یافت. او با دقت قایق را بررسی کرد و دریافت که به زیبایی ساخته شده است. آن را به مغازه داری فروخت. مغازه دار آن را تمیز کرد و پشت ویترین گذاشت و اتیکت قیمتی بر آن نصب کرد. پس از مدتی پسرک از کنار آن مغازه رد شد و قایق خود را دید. او فورا دانست که قایق متعلق به اوست اما هیچ راهی برای اثبات آن نداشت. اگر او می خواست قایق را برای بار دیگری داشته باشد می دانست که باید آن را بخرد. تصمیم گرفت که کار کند و پول آن را از طریق شستن ماشین و چیدن علف ها و کارهای دیگر بدست آورد. زمانی که توانست پول لازم را جمع آوری کند به آن مغازه رفت و قایق خود را باز خرید. او قایقش را در دستانش گرفت و آن را به سینۀ خود فشار داد و گفت : " اکنون متعلق به من هستی من تو را ساختم و تو را خریدم . " خود را همانند آن قایق در نظر بگیرید . ممکن است احساس عدم ارزش یا عدم لیاقت داشته باشید. ممکن است فکر کنید آیا خداوند واقعاً به شما اهمیت می دهد ؟ اما خداوند به شما می گوید اکنون تو دو بار متعلق به من هستی من تو را ساختم و تو را خریدم. تو کاملا متعلق به من هستی
خداوند از تو متشکرم که در من کار می کنی. اعلام می کنم که من دو بار متعلق به خداوند هستم برای اینکه او مرا ساخت و مرا خرید . پدرم مرا بساخت . آمین